کد مطلب:77588 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:114

خطبه 104-صفات پیامبر











و من خطبه له علیه السلام

یعنی و از خطبه ی امیرالمومنین علیه السلام است:

«حتی بعث الله محمدا صلی الله علیه و آله، شهیدا و بشیرا و نذیرا: خیر البریه طفلا و انجبها كهلا و اطهر المطهرین شیمه و اجود المستمطرین دیمه.»

یعنی تا اینكه برانگیخت به رسالت خدا محمد را صلی الله علیه و آله در حالتی كه شاهد تبلیغ رسالت جمیع انبیاء باشد در روز قیامت و در حالتی كه بشارت دهنده است بندگان را به ثواب خدا و ترس دهنده است ایشان را از عذاب خدا، بهترین خلایق است در خوردسالگی و برترین خلایق است در سن چهل سالگی و پاك ترین پاكان است از حیثیت ارحام و اصلاب، زیرا كه از آدم تا عبدالله دائم در صلب انبیاء و اوصیاء بوده است و بخشنده ترین بخشاینده هاست از روی دوام بخشش.

«فما احلولت لكم الدنیا فی لذتها و لا تمكنتم من رضاع اخلافها، الا من بعد ما[1] صادفتموها جائلا خطامها، قلقا وضینها.»

یعنی شیرین نگردید دنیا از برای شما در لذتهای دنیا و متمكن و توانا نشدید شما از خوردن شیر پستانهای دنیا و نوشیدن منافع او، مگر بعد از پیغمبر، زیرا كه او منع می كرد شما را از ارتكاب مناهی و ملاهی دنیویه و بعد از او برخوردید دنیا را در حالتی كه[2] جولان كننده است مهار او و در دست ساربانی نیست و مضطرب و متحرك است تنگ جهاز او. یعنی باری بر پشت او نیست و به هر سمتی كه خواهد برود می رود به آسانی.

[صفحه 518]

«قد صار حرامها عند اقوام بمنزله السدر المخضود و حلالها بعیدا غیر موجود و صادفتموها و الله، ظلا ممدودا الی اجل معدود.»

یعنی به تحقیق كه گردیده است حرام دنیا در پیش طایفه (ای) به منزله ی درخت سدر بی خار كه میوه ی او به آسانی چیده می شود و گردید حلال دنیا دور و معدوم در میان مردم و برخوردید شما دنیا را، سوگند به خدا، در حالتی كه سایه ای است كشیده شده تا وقت موعود، كه ایام ظهور صاحب الزمان باشد، یعنی تا آن وقت دنیا از برای شما سایه ای است[3] محل استراحت و آرام، بدون تعب گرمی آفتاب و بعد از طلوع آفتاب رایت و سلطنت صاحب الامر و الزمان سایه ی استراحت دنیای شما، ظلمه ی كفره ی فجره، زایل خواهد شد و خرمن هستی و زندگانی شما از برق شمشیر عدالت او توده ی خاكستر خواهد گردید.

«فالارض لكم شاغره و ایدیكم فیها مبسوطه و ایدی القاده عنكم مكفوفه و سیوفكم علیهم مسلطه و سیوفهم عنكم مقبوضه.»

یعنی پس زمین از برای ظلم شما خالی از مانع است و دستهای تسلط شما در او گشوده است و دستهای مقتداها و ائمه ی حق از استیلای بر شما بازداشته شده است و شمشیرهای شما بر ایشان مسلط است و شمشیرهای ایشان از شما برداشته شده است.

«الا ان[4] لكل دم ثائرا و لكل حق طالبا و ان الثائر فی دمائنا كالحاكم فی حق نفسه و هو الله الذی لا یعجزه من طلب و لا یفوته من هرب. فاقسم بالله یا بنی امیه عما قلیل لتعرفنها فی ایدی غیركم و فی دار عدوكم.»

یعنی آگاه باشید كه البته از برای هر خونی خون خواهی هست و از برای هر حقی خواهانی هست و به تحقیق كه خونخواه در خونهای ما حكم كننده ی در حق نفس خود

[صفحه 519]

است و آن خونخواه حاكم، خدای آن چنانی است كه عاجز نمی گرداند او را كسی كه او طلب او كند و فوت نمی كند او را كسی كه از او گریزان است. پس سوگند یاد می كنم ای بنی امیه كه در اندك زمانی هر آینه خواهید شناخت سلطنت و خلافت را در دست غیر شما و در سرای دشمن شما كه بنی عباس باشند. و كلمه كاف در كالحاكم، از قبیل كلمه ی مثل در مثلك لا یبخل است كه بمعنی انت لا تبخل است.

«الا ان ابصرالابصار ما نفذ فی الخیر طرفه. الا ان اسمع الاسماع ما وعی التذكیر قلبه»[5].

آگاه باشید كه بیناترین چشمها چشمی است كه درگذرنده باشد در امر خیر گوشه ی نگاه او، یعنی نگاهش در امر خیر باشد. آگاه باشید كه شنواترین گوشها گوشی است كه حفظ كند ذكر مذكر و پند ناصح را دل او، یعنی وعظ واعظ و پند ناصح را كه می شنود دلش قبول كند و نگهدارد.

«ایها الناس! استصبحوا من شعله مصباح واعظ متعظ و امتاحوا من صفو عین قد روقت من الكدر.»

یعنی ای مردمان، چراغ دل شما را شعله ور گردانید از شعله ی چراغ واعظی كه متعظ و پند گرفته است. یعنی بپذیرید پند امام به حق را و بردارید با دلوهای عقلهای شما آب علم، از آب صاف چشمه ی علمی كه صاف گردیده است از كدورتهای تشكیكات و شبهات. یعنی بیاموزید علوم و معارف را از منبع علم و معرفت كه ائمه ی هدی باشند.

«عباد الله! لا تركنوا الی جهالتكم و لا تنقادوا لاهوائكم، فان النازل بهذا المنزل نازل بشفا جرف هار، ینقل الردی عن ظهره[6] من موضع الی موضع لرای یحدثه بعد رای، ان یلصق[7] ما لا یلتصق و یقرب ما لا یتقارب.»

یعنی ای بندگان خدا! میل نكنید و روی نیاورید به سوی نادانان شما كه عین نادانیند از شدت نادانی و متابعت نكنید مر خواهشهای نفسانیه ی دنیویه ی شما را، پس به تحقیق كه

[صفحه 520]

كسی كه منزل كرده در منزل غصب ریاست و امامت، یعنی معاویه، منزل كرده است به كنار زمین شكسته ی ریخته ی ریاست ناحق غصب شده، در شرف آن است كه بیفتد در آتش جهنم، در حالتی كه نقل و تحویل می كند بار سنگین هلاكت غصب ریاست را به پشت خود، از مكانی به سوی مكانی. كه انتقال از پدر به پسر باشد، از جهت تدبیر و شیطنتی كه بخاطرش می رسد، او را پی در پی، در اینكه بچسباند به هم چیزی را كه نمی چسبد و نزدیك سازد با یكدیگر چیزی را كه نزدیك نمی شود. یعنی به تقریب فریفته كردن مردم به اموال حرام تدبیر می كند از برای منتقل شدن امر سلطنت در اولاد او نسلا بعد نسل و باقی ماندن در احفاد او و حال آنكه از جانب الله مقدر نشده است و البته منتقل خواهد شد از بنی امیه به بنی عباس و هم چنین تا به صاحبش و بمقرش قرار گیرد.

«فالله الله ان تشكوا الی من لا یشكی شجوكم و لا ینقض برایه ما ابرم[8] لكم.»

یعنی بترسید خدا را بترسید خدا را، از اینكه شكایت برید به سوی كسی كه نتواند ازاله كرد شكایت سوزش سینه ی شما را،[9] و نتواند شكست به تدبیرش عقدهایی كه محكم شده است از برای شما، یعنی رفع اندوه آخرت شما و حل مشكلات اعتقادیه ی دینیه ی شما نتواند.

«انه لیس علی الامام الا ما حمل من امر ربه: الابلاغ فی الموعظه و الاجتهاد فی النصیحه و الاحیاء للسنه و اقامه الحدود علی مستحقیها و اصدار السهمان الی اهلها»[10].

یعنی به تحقیق كه نیست بر امام مگر آنچه را كه متحمل شده است از امر پروردگار خود، یعنی آنچه را كه پروردگارش به او امر كرده است و آن: مبالغه كردن در موعظه است و جد و جهد كردن در نصیحت است و زنده كردن مر طریقه ی پیغمبر است و برپا داشتن حدود است بر مستحقین حدود معاصی و رسانیدن نصیبها و رسدهای صاحبان حق است به سوی صاحبش.

[صفحه 521]

«فبادروا العلم من قبل تصویح نبته و من قبل ان تشغلوا بانفسكم عن مستثار العلم من عند اهله و انهوا عن المنكر و تناهوا عنه، فانما امرتم بالنهی بعد التناهی.»

یعنی پیشدستی كنید به تحصیل علم پیش از خشك شدن گیاه علم، یعنی رحلت كردن امام به حق و پیش از رو آوردن شما به شغلهای نفسهای شما و رو گردانیدن از مختار و برگزیده ی علم از پیش اهل علم، یعنی پیش از آنكه از گمراهی گمراهان، گمراهی شما شما را رو گردان گرداند از تحصیل علوم برگزیده از پیش امام به حق و باز دارید یكدیگر را از معاصی و باز ایستید از آن، پس جز این نیست كه مامورید شما از جانب خدا كه بازدارید مردم را بعد از آنكه بازایستاده باشید.

[صفحه 522]


صفحه 518، 519، 520، 521، 522.








    1. در هر سه نسخه: من بعده.
    2. چ: در حالتی.
    3. چ: سایه است.
    4. در نسخه های دیگر: الا و ان.
    5. در نسخه های دیگر: ما وعی التذكیر و قبله.
    6. در نسخه های دیگر: علی ظهره.
    7. در نسخه های دیگر: یرید ان یلصق.
    8. در نسخه های دیگر: ما قد ابرم.
    9. اصل: شكایت سوزش شما را.
    10. در نسخه های دیگر: علی اهلها.